https://srmshq.ir/8d6axc
درباره جنگی که به کشورمان از سوی صدام حسین تحمیل شد سخنها بسیار گفته شده است و سخنهای بسیار نیز البته باقی مانده است. جنگی که در همان اوان پیروزی انقلاب تحمیل شد و به هر دلیل هشت سال به درازا کشید. ویرانی بسیاری بر جای گذاشت، هزاران شهید و هزاران مجروح و اسیر و هزینه بسیاری به کشورمان تحمیل نمود تا روزی که قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته و به جنگ خاتمه داده شد. در این میان اما آثار زیادی از این جنگ در کشورمان بهجا ماند. آثار مادی و معنوی...مثبت و منفی و آثاری که گویا سالیان سال بر پیشانی کشورمان حک خواهد بود. هنوز بقایای شهدا به کشور بازمیگردد...عدهای بر اثر جراحات ناشی از جنگ کماکان شهید میشوند... عدهای قرار است تا پایان عمر آثار جنگ بر جسم و یا روحشان باقی بماند...شهرهایی همچنان زخم جنگ را بر خودشان دارند؛ اما گویا سالهایی بعد از جنگ کشورمان همچنان با تهدید این روح ویرانگر مواجه است. از طالبان که در مرزهای شرقی، کشورمان را تحریک به واکنشهایی مبتنی بر حمله نظامی و جنگ میکرد تا تلاش داعش برای نزدیک شدن به مرزهای کشورمان و گشودن جبههای تازه برای جنگ و این روزها هم که خط و نشانهای آمریکاییها که سالیان دراز است همه گزینههایشان ازجمله حمله نظامی روی میز است. هر چه بوده تاکنون با تدبیر افرادی که به تبعات خسارتبار یک جنگ دیگر برای ایران واقف هستند این خطر از کشورمان دور شده اما گویا این بیم و هراس برایمان دائمی مانده است.
در این میان به نظر میرسد شرایط حاکم بر کشورمان نیز با زمان جنگ متفاوت شده است. در بحبوحه آغاز جنگ ایران و عراق، روحیه ایثارگری و گذشت بهنوعی در همه آحاد کشور نهادینه بود و طبقات مختلف مردم از جهات مختلف و خصوصاً وضعیت اقتصادی خود را به یکدیگر نزدیک میدیدند. هنوز بوی سوءاستفاده از موقعیتها و شرایط کشور به مشام نمیرسید و بدون توجه به نتیجه جنگ هرکسی حاضر بود هر کاری از حضور مستقیم در جبهههای نبرد تا کمکهای بیشائبه پشت جبهه را انجام دهد. خانوادهها فرزند یا فرزندان خود را برای رضای حق و دفاع از اسلام و ایران بدون هیچ چشمداشتی به جبهه میفرستادند و میدیدیم خانوادهای ممکن بود که بیش از یک شهید تقدیم خاک پاک ایران کرده باشد.
اما باید پرسید در شرایط فعلی نیز ما همین شرایط را در کشور خود داریم و اگر جنگ مشابهی شکل گیرد همه ایرانیان در برخورد با چنین جنگی رفتاری همانگونه از خود بروز میدهند؟
باید بپذیریم که عده زیادی با سوءاستفاده از موقعیت خود و یا موقعیت تحریمی کشور و یا نقص در نظارت و یا خلأهای قانونی چنان ثروتی برای خود انباشتند و چنان به شکاف طبقاتی کشور دامن زدند و چنان باعث بدبینی و سرخوردگی بخش زیادی از جامعه ایرانی شدند که بهسختی میتوان باور نمود که شرایط کشور و مردمان این دیار همان شرایط اواخر دهه پنجاه و یا شصت باشد. بدین لحاظ قطعاً دیدگاههای مردم نیز به بروز جنگ باوجود مشاهده ویرانیها و خسارات و مرگ و آسیبهای جسمی و روحی ناشی از جنگ متفاوت بوده و بیش از انتظار موفقیت در یک جنگ احتمالی به پیروزی در جبهه دیپلماسی و تدابیر غیرنظامی چشم دوختهاند. اگرچه که قطعاً اگر پای دفاع از مرزهای میهنمان در میان باشد کمتر کسی حاضر است تن به نشستن و نظاره بر هجوم و ترکتازی دشمن بدهد.
قاعدتاً مردمان کشورمان طالب صلح و امنیت پایدارند و بر مسئولان کشور واجب است که تضمینکننده این خواسته به حق کسانی باشند که سالهای سال شرایط جنگی و تحریمی را تحمل کردهاند و چشم به روزهای مطلوب آبادانی و توسعه کشور دوختهاند.
در این شماره سرمشق تلاش شده است تا دیدگاههای متفاوتی را از زوایای مختلف در مورد جنگ مطرح نماییم...
https://srmshq.ir/c2gj6k
دکتر احمد یوسفزاده از آدمهای خواستنی زمانه ماست، مردی با ویژگیهای خوب مردمانِ جنوبِ کرمان، همانقدر ساده و صمیمی و باغیرت. شوخطبع است و دست به قلم، کتابهایش با نامهای «آن ۲۳ نفر» و «اردوگاه اطفال» که درباره خاطراتش از دوران اسارت است با استقبال خوب خوانندگان مواجه شدند تا جایی که رهبری و سردار سلیمانی هم یادداشتهایی در نکوداشت کتاب «آن ۲۳ نفر» نگاشتند.
هرچند که این روزها دلِ حاج احمد هم مانند بسیاری از همرزمانش از اختلاسها، رانتخواریها و دزدیها خون است، اما هنوز دل در گرو آرمانها و اعتقاداتش دارد و با صراحت میگوید: «اگر جنگ بشود دوباره لباس رزم میپوشم و به جبهه میروم، اما دزدها و آقازادههایشان را به خدا واگذار میکنم».
با یوسفزاده درباره جنگ به گفتوگو نشستیم، او گرچه برای پوشیدن لباس رزم آماده است اما تأکید دارد «جنگ راه خوبی برای حل مشکلات امروزمان نیست و باید اصلاحگری کنیم».
اخیراً بحثهایی درباره جنگ و احتمال وقوع جنگ بین ایران و آمریکا در جامعه به وجود آمده است، برای همین میخواهیم از شما که جنگ را دیدهاید و سالها اسیر بودهاید، بپرسیم، جنگ چیست؟
جنگ یک اتفاق اجتنابناپذیر است، از همان روز اولی که آدمها فقط چند نفر بودند بین دوتای آنها جنگ بوده است، جنگ در همه ادیان و جوامع هم وجود دارد، تاریخ بشریت را که نگاه میکنی تقابل خیر و شر همیشه بوده است. اسطورهها را هم که کنکاش میکنیم همیشه اسطورههای شر و خیر را داشتهایم، تقابل دیو و فرشته، تقابل خدا و شیطان در همهجا هست.
در نهاد بشر خصوصیتی وجود دارد که موجب به وجود آمدن اختلاف میشود، طبیعی است که جنگها ممکن است یک طرفش حق باشد و یک طرفش باطل و یا هر دو باطل و یا هر دو حق باشند.
من وصیتنامه شهیدی که مدافع حرم بوده است را میخواندم و زندگینامه یک جوان داعشی را هم خواندم، هر دوی آنها در ذهنشان برای یک هدف مقدس میجنگند، اما از دیدگاه ما هدف داعشیها قطعاً اشکال دارد.
یک وقتهایی هم فرار از جنگ ممکن نیست، در واقع فرار از آن اخلاقی نیست، یک شاعر عرب شعری دارد که میگوید، نفس شرافتمند هیچوقت در مشکلات تسلیم نمیشود حتی اگر از هفتبند تنش خون بیاید.
البته جنگ زمانی به انسان تحمیل شود، ارزشمند میشود یعنی وقتی برای شرف، وطن و حفظ اعتقادات میجنگی، جنگ ارزش پیدا میکند واِلا جنگ هیچ ارزشی ندارد و در قرآن هم بیشتر بر صلح تأکید شده است «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً».
بنابراین تکلیفمان را همین اول بحث مشخص کنیم که جنگ فیالنفسه خوب نیست مگر اینکه بر تو تحمیل شده باشد و تو برای دفاع از ناموس و وطنت بیایی و جنگ کنی، یک جاهایی جنگ اصلاً خوب نیست و باید از آن اجتناب کنی و یک جاهایی نجنگیدن خیلی زشت است، وقتی یک نفر از دیوار خانه شما بالا میرود باید بروی توی سینهاش و او را از دیوار بیندازی پایین و دیگر نشستن و فلسفه چیدن در واقع حماقت و پَخمگی است، جنگ هشت ساله ما از این نوعش بود و کسی از دیوار خانه ما بالا آمده بود و موظف بودیم، بکوبیم در سینهاش و از روی دیوار بیندازیمش پایین.
شما در بحبوحه جنگ بودهاید و بدترین شرایط آن یعنی اسارت را دیدهاید و حالا ذهنیتی نسبت به جنگ دارید، میخواهیم بدانیم به نظر شما جنگ روی جامعه ایران اثر مثبت داشت یا منفی؟
تا یک زمانی اثرات جنگ مثبت بود الآن هم مثبت است اما دیدگاه مردم متفاوت شده است تا مدتی همه ایرانیها اعتقادشان بر این بود که جنگ بر ما تحمیل شد و ما باید میجنگیدیم و جنگیدیم و بعد از هشت سال برخلاف همه جنگهای گذشته با وجود جنگ نابرابر اما یک وجب از خاکمان را ندادیم بنابراین در اصلِ دفاع ما هیچ خدشهای وارد نمیشود.
به نظر من جنبههای مثبت جنگ در جمهوری اسلامی خیلی بیشتر از جنبههای منفی آن بود، البته انکار نمیکنم که زنان بیوه، بچههای یتیم و بیسرپرست و شهرهای ویران از ماندههای منفی جنگ است، منتها در جنگ ما نقاط مثبتی برای کشور برجا ماند، یکی روح سلحشوری در ایرانیهاست اینکه کشور همیشه آماده باشد اگر حملهای به آن شد، بچههایش بیایند و دفاع کنند، این یکی از امتیازاتی بود که جنگ به ما داد.
دوم اینکه از اول انقلاب داریم در شرایط سخت زندگی میکنیم و این واقعیتی است که مردم ما این نوع زندگی را یاد گرفتهاند و حداقل تحمل آن برایشان راحتتر شده است، امروز وضعیت علمی کشور ما انصافاً نسبت به بقیه کشورها خوب است که این هم از نتایج مثبت جنگ است.
اما یک موضوعی هست که بخشی از جامعه ما آن را قبول دارند و بخشی هم قبولش ندارند، بعضیها میگویند چرا باید اینقدر هزینه بدهیم، اما یک تفکر دیگر هست که میگوید، انسان آزاده باید هزینه بدهد، یعنی اگر یک تفکر هست که میگوید ما هم مثل عربستان باشیم و با آمریکا و جاهای دیگر خوب باشیم یک تفکر دیگر هم هست که میگوید، شرف و انسانیت انسان اجازه نمیدهد، مثل گاو شیرده باشد.
رفتن به سمت تفکر اولی یک نوع ذلت است و هیچ ایرانی دلش نمیخواهد مسئولان کشورش مانند بنسلمان باشند که در داخل خونریز و سفاک باشد و در خارج اینقدر منفعل. عدهای هم میگویند ما حاضریم مشکلات را تحمل کنیم و روی پای خودمان باشیم و به ما گاو شیرده نگویند.
https://srmshq.ir/ln8dz6
سایت باشگاه اندیشه به آدرس www.bashgah.net در پروندهای بهصورت مفصل به مسئله جنگ و بررسی آن از زوایای مختلف پرداخته است. در مقدمه این پرونده آمده است، التهاب، واژهای که برای توصیف این روزهای جهان مناسب به نظر میرسد. از تجاوز پهباد آمریکایی به حریم هوایی ایران و شکار و انهدام آن گرفته تا دفاع انصارالله از یمن با حمله به آرامکوی عربستان. تغییرات جدید قدرت باعث شده دوباره بحث درباره احتمال جنگ در جهان، داغ شود؛ اما جنگ واقعاً به چه معناست؟ آیا تبلیغات درباره وقوع جنگ، صادقانه است؟ جنگ چه آیندهای دارد؟ چرا برخی اکتیویستهای ایرانی بر طبل جنگ میکوبند؟ قدرت ایران در یک نبرد چگونه است؟ و اینها سؤالاتی است که در این پرونده به آنها پاسخ داده شده است.
در مطلبی تحت عنوان «در خدمت و خیانت جنگ» به موضوع پایان جنگ جهانی دوم و محاکمه سران نازی و برخی فرماندهان جنگی آلمان در دادگاه نورنبرگ پرداخته شده و آمده است: «مفاهیم جدیدی در دادگاههای نورنبرگ پا به عرصه ادبیات حقوقی گذاشت، که یکی از مهمترین این مفاهیم «جنایت علیه بشریت» بود که اولینبار در بند ۳ ماده ۶ اساسنامه نورنبرگ از آن استفاده شد و شامل مواردی ازجمله قتل عمد، ریشهکن کردن، به بردگی گرفتن، تبعید، یا هر عمل غیرانسانی دیگر که علیه مردم غیرنظامی قبل از جنگ یا حین جنگ ارتکاب یافته باشد و یا تعقیب و آزار افراد به دلایل سیاسی، نژادی یا مذهبی در اجرا یا در ارتباط با جرایم گفته شده؛ میشد.» همچنین، «پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان کسی را به خاطر عمل به قانون کشورش مجازات کرد توسط قضات دادگاه نورنبرگ باعث روشن شدن زوایای تاریکی از دنیای حقوق شد. دادرسان نورنبرگ با برشمردن عناوینی از جرایم، تحت عنوان جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت راه را بر کسانی که مهمترین حقوق بشر را تحت عنوان عمل به قانون کشورشان زیر پا میگذارند بستند و اعلام کردند هیچ شخص حقیقی یا حقوقی نمیتواند به هیچ بهانهای علیه بشریت جنایتی انجام دهد حتی اگر قانون کشورش به او اجازه این کار را بدهد.»
در مطلب دیگری با عنوان ابرقدرت عزیز لطفاً تحریمشان کنید آمده است: «پژوهشهای متعددی در رابطه با اثرگذاری تحریمها و مداخلههای نظامی که با عناوین حقوق بشری و انسان دوستانه صورت گرفتهاند انجام شده است. بهعنوان مثال «پکسن» در دو مقالهی خود در رابطه با تأثیر مداخلهی نظامی و تحریمهای اقتصادی بر شاخصهای حقوق بشری، اشاره میکند که تحریمهای اقتصادی هم حتی در صورت هدف قرار دادن اشخاص و نهادهای مشخص، بیشتر به وضعیت اقتصادی مردم عادی آسیب میزنند تا آنها و از سوی دیگر نیز وضع تحریمهای اقتصادی، احترام دولتها نسبت به حقوق بشر را کاهش میدهد و تعداد زندانیان سیاسی، موارد شکنجه و… بهواسطه ایجاد شرایط فوقالعاده افزایش مییابد... لذا به نظر میرسد که در عمل در اکثر موارد تحریم، فشار و در نهایت مداخلهی نظامی بهخصوص با اهداف حقوق بشری اثر معکوس میگذارد و درواقع با معامله کردن رنج انسانها خیری نیز نصیب آنها نمیشود. با این همه چرا کماکان تحریمهای اقتصادی ادامه و مداخلههای نظامی با اهداف حقوق بشری و انسان دوستانه بهعنوان یک سیاست به کار گرفته میشود؟ و نکتۀ جالبتر اینکه در برخی موارد واضح و روشنی از نقض حقوق بشر مثل فجایع یمن حمایتی از آنها صورت نمیگیرد. این انتخابگری سوگیرانه که به نظر میرسد مبتنی بر منافع ملی هژمونهای جهانی در باب مداخلههای بشردوستانه صورت میپذیرد سؤالهایی جدی را ایجاد میکند. درواقع احتمالاً میتوان گفت که با توجه به تأثیر مخرب تحریمها و مداخلات نظامی بر حقوق بشر و اصرار مداوم قدرتهای جهانی به استفاده از این سیاستها، عرصه بینالملل، جهانی است که شعار مسئولیتپذیری برای محافظت از مردم دیگرها پوششی برای پنهان کردن ذات اقتدارگرایانه و منفعتطلبانۀ قدرت است. گویا مداخلهی بهاصطلاح انساندوستانه ابزاری است در دست قدرتهای بزرگ برای ثمر نشاندن سیاستهای مبتنی بر منافعشان و به قیمت بدتر شدن وضعیت حقوق بشر در کشورهای هدف.»
جنگ با ایران؛ چه کسی ضرر میکند؟ مطلب دیگری است که به پارامترهایی اشاره میکند که در صورت وقوع جنگ میان ایران و آمریکا کفه ترازو را به نفع کشورمان سنگین میکند. این چهارده پارامتر عبارتاند از
یک. برخلاف آنها، جنگ موقعیت سیاسی ایران را تحکیم میکند
دو. جنگ نفت را گران میکند
سه. جنگ ایران و آمریکا، بلوکبندی جدیدی در جهان ایجاد خواهد کرد
چهار. برخلاف آنها، ایران شرکای واقعی دارد
پنج. برخلاف ایران، سلاحهای آنها فتوشاپی است
شش. نقاط آسیبپذیر ایران خیلی کمتر از آنها است
هفت. نفوذ و قدرت منطقهای ایران، بهمراتب از دشمن بیشتر است
هشت. برخلاف ایران، دشمن از هر زمان دیگری ضعیفتر به نظر میرسد
نه. ایران برخلاف آنها از وسعت زیاد و عمق استراتژیک برخوردار است
ده. ایران موشک دارد
یازده. برخلاف آنها، ایران از هر زمان دیگری برای جنگ آمادهتر است
دوازده. آمادگی روحی نیروهای ایران برای نبرد با آمریکا و اسرائیل، قابلمقایسه با روحیه دشمن نیست
سیزده. جنگ با ایران یعنی خداحافظی با هژمونی آمریکا و سلام به ابرقدرت جدید
چهارده. قدرت رهبری ایران با آنها قابلمقایسه نیست
جنگ چهرۀ زنانه هم دارد
اما یکی از مطالب قابل توجه این پرونده مطلبی است با عنوان «جنگ چهره زنانه هم دارد» نوشته «هدی محمدی»، پژوهشگر و محقق حوزه مطالعات فرهنگی که متن کامل آن در این شماره سرمشق منتشر میشود...
در طول تاریخ با وجود این که جنگ همواره بارزترین نوع خشونت در بین انسانها به شمار رفته اما تقریباً هیچ جنگی وجود نداشته که زنان عامل برپایی آن بوده باشند، از این رو میتوان بیدرنگ گفت جنگ چهره زنانه ندارد، اما «زنان» توانستهاند چهره جنگ را تغییر دهند. این تغییر محدود به حمایت در فضای پشت جبههها نمیشود. بلکه روایتهای گوناگونی از تاریخ به ما از جنگهای بسیاری با حضور زنان در خطوط مقدم خبر میدهند.
زنان در جنگ
اینکه زنان چه نقشهایی را در جنگ به عهده میگیرند یک امر فرهنگی است و بیش از هر چیز عوامل، شاخصها و پیشینه فرهنگی هر ملت و جامعهای تعیینکنندۀ آن است. علاوه بر فرهنگ، زمان و زمانه، جغرافیایی که جنگ را درگیر کرده و علت جنگ نیز اثرگذار است.
...